انّ موسی بن عمران لقیه ابلیس علی طریق الطور فعرفه فرفع عصاه لیضربه بها فقال یا موسی انّی لا اخشی العصا ولکن اخشی قلبا فیه الصفا. فقال له موسی و ما علامة الصفا قال:ترک الحسد و حفظ الجسد و انتظار الرصد (یعنی الصراط)ثم قال یا موسی اوصیک باربعة اشیاء ایاک و الحسد فانّ قابیل قتل هابیل فکفر بالله من شوم الحسد. و ایاک و الکبر فانّی لعنت و طردت لاجل الکبر و ایاک و ان تخلو بامرإة لیس بینکما ثالث فانّی ثالثکم و هم ان یتکلّم بالاخری فنزل ملک فقال لا تسبع منه الرابعة فقد تمّت الکلمة.
ترجمه:روزی در راه طور مناجات موسیu با ابلیس دیدار کرد و او را شناخت پس عصایش را بلند کرد تا به ابلیس بزند. ابلیس گفت:ای موسی من از عصا نمی ترسم بلکه از قلبی که در آن صفا باشد می ترسم. موسی باو گفت:نشانه صفای قلب چیست؟ ابلیس گفت:نداشتن حسد و نگهداری بدن از آفات و امراض و انتظار و مراقبت از راه مستقیم در روز قیامت(عبور ازصراط قیامت مستلزم، تمسک به صراط مستقیم در دنیا است). سپس به موسی گفت:ای موسی تو را وصیت و سفارش می کنم به چهار مطلب. یکی اینکه جداً از حسادت پرهیز کن زیرا قابیل بدلیل همین حسادت برادرش هابیل را کشت و موجب کفر او گردید. و دوم اینکه از کبر و خود بزرگ بینی، بپرهیز، زیرا من مورد لعن و طرد خدا قرار گرفتم بدلیل داشتن این صفت کبر و تکبر-سوم اینکه با زنی در مکانی خلوت مکن که جز شما، کسی نباشد، زیرا من سومی شما خواهم بود(یعنی موجب نزدیکی شما به بحرام خواهم شد)و خواست که چهارمی را بگوید، فرشته ای آمد بنزد موسی و گفت که دیگر مشنو حرف او را زیرا کلام خوب او تمام شد و اگر بگوید کلام باطل و گمراه کننده دارد.
نویسنده : سائل » ساعت 12:54 عصر روز چهارشنبه 87 خرداد 8